امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

عشق مامان و بابا

کودکانه های امیرمحمد

  این استخرو وقتی امیرمحمد یک ساله و نیمه بود ، دایی جون مهندس براش خرید . اون موقع تازه دندونهاش دراومده بودند و به همه چی گاز میزد و خیلی زود همه جای استخرو با دندونهای تیزش، سوراخ سوراخ کرد در حدی که حتی با چسب پنچر گیری هم درست نشد .                       این استخرو چند وقت پیش براش خریدیم که باهاش بازی کنه .  شب اولی که خریدیم بابایی برد توی  حموم ، توشو پر از آب کرد. امیرمحمد هم حسابی آب بازی کرد. روز بعد بابایی توشو پر از توپ کرد که وقتی امیرمحمد ازمهد اومد ذوق زده بشه و بازی کنه ولی آقای امیرمحمد خان به محض دی...
29 خرداد 1391

جشن مهد کودک ( جهان کودک )

  وقتی رامسر بودیم ، مهسا جون مدیر داخلی مهدکودک امیرمحمد بهمون تلفن زد و برای جشن فارغ التحصیلی بچه های مهد که در روز چهارشنبه برگزار میشد دعوتمون کرد . سه شنبه هم که امیرمحمد از مهد کودک اومد خونه ، کارت دعوت برامون آورده بود . اولین باری بود که در جشن مهد کودک شرکت میکردیم . چهارشنبه ساعت ۴ با بابایی و امیرمحمد به سمت سالن برگزاری جشن حرکت کردیم . تو راه امیرمحمد گفت : مامانی ، فاطمه جون گفت عزیزانتونو با خودتون بیارید جشن . گفتم عزیزانتون .. گفت آره . گفتم یعنی کی ؟ گفت نمیدونم من به فاطمه جون گفتم آخه عزیز من که خونه ما نیست  خونه خودشون . گفتم آها ...  گفت مادر بزرگهاتونو بیارید ؟ گفت آره اگه مادربزرگهاتون هستند ا...
28 خرداد 1391

منطقه ییلاقی 3000 تنکابن

 صبح دوشنبه ۲۲ خرداد از رامسر به مقصد قائمشهر حرکت کردیم . ولی در بین راه به تنکابن رفتیم تا از جاده های ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰ که خیلی تعریفشان را شنیده بودیم دیدن کنیم .                  جاده های ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰ از مهم ترین جاذبه های دیدنی شهر تنکابن که واقعا بی نظیر و زیباست . البته چون زمان زیادی برای گشتن نداشتیم ، به توصیه یکی از اهالی به سمت جاده ۳۰۰۰ رفتیم .                 جاده بسیار بسیار سرسبز و زیباست . درختهای سر به فلک کشیده در دو طرف جاده که به سمت  یکدیگر آمده و تونلی از شاخ و...
25 خرداد 1391

باز هم بازی و شهر بازی ...

باز هم پسر کوچولوی ما با وسایل شن بازی حاضر شد که به دریا بریم  غافل از اینکه باز هم هوای ساحل سرد و دریا طوفانی و شنا و آب بازی برای بچه ها خطرناک ....                         امیرمحمد جان حالا که نمیتونی شنا کنی پس کجا بریم ؟   چرا هوا سرد ؟ چرا دریا طوفانیه ؟ من میخواستم با پنگوئنم شنا کنم ....پس بریم شهر بازی ..     اینجا یک فروشگاه فروش حیوانات تاکسیدرمی شده در پلاژ توسکا رامسر . حیوانات تاکسیدرمی شده جالبی داره .              &nbs...
24 خرداد 1391

دهستان جواهرده رامسر

  یکی دیگر از جاذبه های دیدنی شهر رامسر دهستان جواهر ده میباشد . جواهرده در  27 کيلومتري رامسر و در ارتفاع  1800 متري از سطح دريا قرار گرفته و مسير دسترسي به جواهرده از منتهي‌اليه غربي شهر رامسر بوده که با عبور از ميان کوههاي مشجر و در امتداد رودخانه صفارود اين منطقه ييلاقي خودنمايي مي‌کند. روستاي جواهرده درفصل تابستان به لحاظ برخورداري از آب وهواي خنک مورد استقبال گردشگران داخلي و خارجي واقع شده و امکانات اقامتي در اين منطقه براي گردشگران فراهم است. روستاي جواهرده علاوه بر زيباييهاي فراوان طبيعي و دارا بودن چشمه‌سارها از قدمت تاريخي نيز برخوردار بوده که وجود گورستانهاي گبري در آن گوياي قدمت تاريخي اين مکان است....
23 خرداد 1391

تله کابین رامسر

ظهر روز جمعه دوباره حاضر شدیم که بریم دریا . امیرمحمد هم تیوپ پنگوئن و برداشت که حسابی آب بازی کنه ولی دریا به شدت طوفانی بود . تصمیم گرفتیم به تله کابین بریم . امیرمحمد میگفت :   بریم تله کابون !!!!     تله کابین رامسر در سال 1388 شروع به کار نمود. طول مسیر آن حدود 1850 متر است و از سمت دریا ( شمال جاده ی ساحلی ) شروع می شود، از عرض جاده ساحلی عبور می کند و پس از طی چند صد متر که از روی محوطه ی جنوبی تله کابین و مزارع و باغ های مرکبات رد می شود، ارتفاع می گیرد و تا حدود 500 متر بالا می رود. تنوع مسیری که این تله کابین طی می کند و زیبایی های منطقه در نوع خود منحصر به فرد است. از اقدامات جالبی که سازندگان تله ک...
23 خرداد 1391

مسافرت به رامسر

  رامس ر را عروس شهرهاي ايران لقب داده‌اند . شهرستان توريستي رامسر در دامنه‌هاي جنگل و كرانه‌هاي درياي مازندران در فضايي رويايي و سرسبز واقع شده و از قديمي‌ترين و زيباترين نواحي شمال كشور و استان مازندران به شمار مي‌رود. سابقه و پيشينه‌ي رامسر   در برخي منابع و متون تاريخي، حدود ده‌ ‌قرن آورده شده است. خاندان هاي بزرگي كه بيش تر آن ها از سادات بودند در شهر رامسر مي زيسته‌اند. رامسر پيش از سال 1310 هـ . ش دهي آباد به نام «سخت سر» بود. از اين سال به بعد تغييرات مهمي در آن صورت گرفت و هم اكنون از ديدگاه مسافران و جهانگردان خارجي اين شهر تاريخي از به...
23 خرداد 1391

باز هم گرما و کتالان ...

    با شروع فصل گرما ، ییلاق رفتن ما هم دوباره شروع شد . شنبه روز اضافه کارم بود . بابایی با امیرمحمد و آقاجون و عزیز اومدن اداره دنبالم و به سمت کتالان حرکت کردیم . هوا به شدت گرم بود . ولی بعد از گذشتن از شیرگاه و زیرآب و پل سفید هوا رو به خنکی گذاشت . آقاجون برای امیرمحمد یک فرفره خریده بود که همونجا تو ماشین پسرک دخلشو درآورد . نمیدونم چه چوریه که هنوزم دوست داره خرابکاری کنه ... گردنه گدوک مه بسیار زیادی داشت . به جاده کتالان که رسیدیم باد بسیار شدیدی میوزید . گرد و غبار زیادی هم تو جاده بود در حدی که امیرمحمد گفت : وای داره طوفان میاد .       به خونه ییلاقی آقاجون رسیدیم . ...
15 خرداد 1391

به بهانه روز پدر ....

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود… ولی پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر میتواند بنویسد… بیایید قدردان باشیم و در آستانه روز پدر، سلامتی پدر و مادرهامون رو از خدا بخواهیم.                                           &nbs...
14 خرداد 1391
1